بسم الله الرحمن الرحیم
با رئیس مذهبمان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بیشتر آشنا شویم…
قسمت دوم:
گوشه ای از برکات وجود مقدس امام جعفر صادق علیه السلام بنیانگذار تشیع جعفری دوازده امامی:
(۱-دفاع از عقاید توحیدی در مقابل شرک و مادی گرائی)
ابن منصور متطبب می گوید که یکی از دوستانم برای من اینگونه نقل کرد که روزی من و ابن ابی العوجا و عبدالله بن مقفع در مسجدالحرام بودیم، عبدالله بن مقفع به مسلمانانی که در حال طواف بودند اشاره کرد و گفت: این مردم را که می بینی؟ کسی از ایشان را شایسته نام انسانیت نمی دانم و آنان ناکسان و چهار پایانند! مگر پیری که در آن گوشه نشسته است. و در این حال به امام جعفر صادق علیه السلام اشاره کرد.
ابن ابو العوجا پرسید: چرا تنها این شیخ را شایسته این نام می دانی؟ برای اینکه آنچه را نزد او از علم و کیاست دیدم نزد آنها نیافتم! ابن ابی العوجا با شیطنت گفت: لازم شد گفته ات را در باره او آزمایش کنم!
این مقفع توصیه کرد: خواهش می کنم این کار را نکن که او عقیده ات را فاسد می کند! ابن ابی العوجا گفت: نظر حقیقی تو این نیست! بلکه می ترسی نظرت نسبت به مقام والایی که برای او توصیف کردی نزد من سست شود!
ابن مقفع با ناراحتی گفت: حالا اینطور فکر می کنی، بر خیز و نزد او برو! ولی مراقب باش و مهار سخن را نزد وی از دست نده. مراقب باش چیزی که به ضررت باشد به او نگویی!
ابن ابی العوجا برخواست و به سوی امام جعفر صادق علیه السلام رفت و ابن مقفع در جای خود نشسته بود. دیری نگذشت که ابن ابی العوجا با صورتی شرمگین برگشت و گفت: وای بر تو ابن مقفع! مرا از بین بردی! این مرد ازجنس بشر نیست، بلکه اگر در دنیا موجودی روحانی باشد که هر گاه خواهد به صورت جسم هویدا شود و هرگاه خواهد ناپیدا گردد، این مرد است!
ابن مقفع با تعجب پرسید: چطور مگر؟
ابن ابی العوجا، سرافکنده گفت: نزد او نشستم و صبر کردم تا دیگران رفتند و من تنها ماندم، پیش از آنکه من سؤال کنم، خود او شروع کرد. دست خود را بلند کرد و به مردمی که در حال طواف بودند اشاره کرد و فرمود: اگر حقیقت چنان باشد که اینها می گویند، و حق همان است، آنها رستگارند و شما در وادی هلاکت! و چنانچه حق آنچنان باشد که شما ادعا می کنید، و این گونه نیست، در نهایت شما با آنها برابرید! من سرم را به زیر انداختم و ندانستم که چه پاسخی بدهم…
ادامه دارد…عاف(علیرضا ابراهیمی فرد)